بخش هفتم:هدایت تعهد ومسئولیت اجتماعی

«صادق هدایت»نمونه کامل وتمام عیارروشنفکران وابسته درروزگارپهلوی است.جماعتی که به رغم ادعای اگاهی ودانش وفرهیختگی،کمترین توجهی به سرنوشت مردم وطبقات فرودست جامعه که بی رحمانه ازسوی قدرتهای استعماری استثمارمی شدندوبخاطردرخواست ابتدایی ترین حقوق انسانی،

اسیرضرب وشتم نیروهای حکومتی بودندودرسیاهچاله های قرون وسطایی جان می دادند،نداشتند،و

تنهادراندیشه کسب منافع مادی،ولذایذانی برای خودبودند.

برای هدایت،تنهابرخورداری ازلذایذ انی وزودگذرزندگی مطرح بود.همین که اسباب ووسایل خوشگذرانی

برای او مهیاباشد،همه چیزخوب وعادی،وهمه کارجهان بروفق مراداست:«امروزرفتم به یکی از کافه های خیابان لاله زاروبه یادتأترهای اوانگارداروپاکمی مزقون گوش کردم»(1)

می بینید که غم هدایت ازچه نوع غمی است.این نویسنده اشزاف زاده از کمبودسازوضرب ومزقون درزندگی اش گله دارد.اودراشفته بازار بعدازجنگ جهانی اول،وقتی که جریان«تجددطلبی»دستورکاردولتهاست،به صورت پنهانی باحکومت همصدامی شودوبرای تخریب بنیانهای سنتی واعتقادی مردم این سرزمین دست به کارمی شودودراین راه به هیچ چیزرحم نمی کند

حتی دین وائین مردم وهمه چیزرابازیچه قرارمیدهد.کتاب«علویه خانم»راکه محصول همان سالهاست ازنظربگذرانید.اوگروهی از زوار امام هشتم شیعیان رانشانه می گیردوانهارابه عنوان مشت نمونه خروار،

مرکزتمام تباهی ها وانحرافات وابتذالات اخلاقی معرفی می کند.ویا اگر«بوف کور»راازنظربگذرانیدبه نمونه های فراوانی ازسمپاشی های او علیه دین وخدابرخوردمی کنید:«...ولی هیچوقت نه مسجدونه صدای اذان ونه وضو«اخ وتف»انداختن ودولاوراست شدن درمقابل یک قادرمتعال وصاحب اختیارمطلق که بایدتنها بازبان عربی بااواختلاط کرد،درمن تأثیری نداشته است.»(2)

از جمله اثارضداسلامی هدایت بایداز«افسانه افرینش»نام برد.این اثرکه یک نمایشنامه(خیمه شب بازی)درسه پرده است مملو ازتوهین به خداوندوفرشتگان واساس خلقت است وبه جرأت می توان ادعا کردکه این اثرازکتاب«ایات شیطانی»سلمان رشدی چیزی کم ندارد.هدایت که عنصری ضداسلام است

وکاملآهمگام باماشین حکومتی رضاخان عمل می کند،انتظارداردتااین خوش خدمتی جبران کمبودو

«مدرک تحصیلی»اورابنمایدو زعمای حکومت اورادرمسیررشدوترقی قراردهند.

تلاش اودرفراگیری زبانهای اوستایی وپهلوی وتلاش وهمکاری اش برای ترجمه متون پهلوی،درراه وصول به همین هدف وباانگیزه کمک به«اسلام زدایی» وخوشامدرژیم انجام می پذیرد.اشنایان ودوستان هدایت گهگاه وبه صورت پراکنده به این خصلت هدایت اشاره کرده اندومتذکرشده اند که او کینه وخصومتی ریشه داربااسلام داشت.صادق چوبیک درتازه ترین نوشته خود درباره هدایت،می گوید:«تا

به حال هرچه درباره زندگی هدایت نوشته شده ،ازترس حکومت،خانواده ویا ملاحظه کاری های دیگربوده است.من هدایت راازسال 1315 شمسی شناختم که تازه ازهندوستان برگشته بود،اودشمن

شماره یک دین اسلام بودواعتقادداشت که تمام بدبختی هاازرهگذرحمله اعراب ودین اسلام برما وارد

شده است.اودرحقیقت یک ملحدتمام عیاربودوعلاقه شخصی من به اوبیشترناشی ازهمین عداوتی بود که اوبادین اسلام داشت...»(3)دوران دیکتاتوری رضاخان مقارن بادوران نوجوانی وبلوغ فکری هدایت بود

واوبااینکه حضورنفس گیراستبداد رادر وجب به وجب این سرزمین لمس می کرد،بی اعتنا به ان،راه خود

را می رفت.وی می دانست رضاخان عامل مستقیم انگلیسی هاست.اما هیچگاه درجهت افشای این

عامل وابسته ودرجهت مبارزه بااو گام برنداشت.البته عده ای ازجماعت شبه روشنفکروهمپالکی های هدایت بعدهاوتحت تأثیررشدتفکر«تعهدومسئولیت»کوشیدندتااورانویسنده ای متعهدومسئول وعنصری وفاداربه مردم جلوه دهندوبامددگرفتن ازتعابیرمختلف نمادگرایی وسمبولیسم،مدعی شدند که هدایت دربرخی ازاثارش مخالفت بارژیم پهلوی راابراز کرده ویادیکتاتوری رضاخان راتصویر نموده است.درحالی که

این ادعاها کاملآساختگی است وبراثرنیاززمانه وازسوی کسانی که نام واثاراورا«نان دانی»خودکرده بودند،عنوان شده است.چرا که زندگی یک نویسنده دراثارمکتوب اوبازتاب پیدا می کند.همان طور که خشم وکینه جلال ال احمد نسبت به رژیم پهلوی رادربرخی اثاراومی توان دید،(4)برهمین اساس سازش کاری وعدم احساس مسئولیت هم علامت مشخصه هدایت شده است.عده ای هدایت را تنها بخاطر«بوف کور»می پذیرندواورابه خاطرخلق این اثرموردستایش وتمجیدقرارمی دهند،در حالی که دراصالت بوف کورواینکه ایا این اثرازقلم صادق هدایت جاری شده باشد،جای تردیدبسیاراست وگروهی ازخبرگان وصاحبنظران ،حتی برخی یاران وعشاق سینه چاک هدایت براین باورند که هدایت بوف کورراازنوشته دیگری اقتباس کرده است. عنایت الله دستغیبی(سعید)دریادداشتی با عنوان«بوف کور،اثری از هدایت یا ایرونیک؟»می نویسد:«وقتی که دانشجوبودم یک مجموعه منتخب ازاثاروشعراونویسندگان امریکا(ازابتدای قرن هفدهم تاقرن بیستم)راخریده بودم.سالهاست که گاهگاهی صفحاتی رامی خوانم ویامرورمی کنم.چندهفته پیش داستان کوتاهی ازواسکین ایرونیک(نویسنده قرن نوزدهم امریکا)راباعنوان«ماجرای دانشجوی المانی»می خواندم...اکنون می دیدم که فصل اول کتاب بوف کور که درواقع هسته اصلی کتاب ولپ مطلب است،عینآازداستان کوتاه«ماجرای دانشجوی المانی»واسکین ایرونیک اقتباس شده است...هیچ شکی نبودزیبایی اثیری وخیره کننده یک زن خیالی که قهرمان داستان نادیده عاشقش شده است...حتی بعضی جملات وفضاسازی ها هم عینآتقلیدشده است...»(5)

هدایت موجودی برتر وشخصیتی انچنان برجسته واستثنایی که عده ای عنوان می کنند،نیست.اونویسنده ای بسیارمعمولی است که حتی بخاطرعدم توجه به مسئولیتهای اجتماعی درشمارنویسندگان قابل سرزنش قرار می گیرد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 دفترهنر،شماره 6،مهرماه 1375،برگرفته ازنامه هدایت به یکی ازدوستانش.

2 هدایت،صادق،بوف کور،ص 89.

3 چوبک،صادق،سفرمازندران،دفترهنر،چاپ امریکا،ویژه هدایت،شماره 6،ص 680.

4 نگاه کنیدبه داستانهای جشن فرخنده ونفرین زمین ومدیرمدرسه،از جلال ال احمد،که بوی دیکتاتوری رضاخانپهلوی از سطر سطر ان به مشام می رسد.

5 رستمی،عنایت الله،دفترهنر،شماره 6 ویژه صادق هدایت،ص 645.