«صادق هدایت»به دلیل درک ودریافتهای غلط اززندگی وروابط اجتماعی ونیزبه دلیل خواستگاه
طبقاتی اش ،فردی نازپرورده بارامده بود.موجودی که توان رویارویی بامسائل ومشکلات رانداشت و
همیشه شانه اززیربارمسئولیتها ودشواریها خالی می کرد.اوهمیشه می کوشیدتاپیش ازرویارویی با
حوادث ،انهارابه خیال خودتلطیف کند.می خوارگی وپناه بردن به انواع مخدرات واعتیادها نتیجه این شیوه تلقی وبرخوردبازندگی ومسائل ان بود.دراین نکته هیچ تردیدی نمانده است که صادق هدایت ازنخستین سالهای جوانی باپدیده اعتیادوموادمخدراشنابوده است ولاابالیگری خاصی که دررفتاروکردار
اوموج می زند،همگی ناشی ازاین بلای خانمانسوزبود.وی به دلیل درک ودریافتهای«نیست انگارانه»و
«پوچ گرایانه»نه تنها اعتیادوالودگی به موادمخدرراامری مذموم وزشت نمی دانست،بلکه با توسل به تظاهرات نیهلیستی واداهای روشنفکرانه ازان بعنوان یک«پناهگاه روحی»یادمی کردوبارفتاروگفتارخودبه
این پدیده وعادات زشت دامن می زد.مدارک ونشانه هایی دردست است که صادق حداقل ازهنگام تحصیل درسالهای اخردبیرستان باموادمخدر،بویژه تریاک ونحوه مصرف ان اشنایی داشته است،(1)که البته دران زمان خریدوفروش موادمخدرامری عادی ورایج بودودسترسی به ان درشمارساده ترین کارها
بود.کافی بودعلاقه مندبه این مسئله خودرابه اولین قهوه خانه برساند.دراینگونه اماکن دسته های پیروجوان که مشغول کشیدن تریاک بودند،مشاهده می شدند.
زمانی که هدایت به همراه نخستین گروه ازدانشجویان اعزامی به اروپارفت ودرشهر«گان»بلزیک اقامت کرد،وضعیت جسمی وروحی خوبی نداشت وبه شدت درمظان الودگی به اعتیادبود.این وضعیت در
هنگام اقامت او انقدرشدت می یابدکه مسئولان خوابگاه دانشجویی این دانشگاه حرکات ورفتار اورا تحت نظرقرارمی دهندوروابط اورا کنترل می کنند.دربین دوستان ومعاشران نزدیک صادق هدایت دراین ایام،جوانی ازاهالی چین بنام«جی»وجودداشت،که شدیدآمعتادبودوسرانجام جان خودراهم برسراین الودگی گذاشت.(2)«جی»،مثل تمام دانشجویان تحت نظرومراقبت انظم اسایشگاه قرارداشت.اوپوستی بسیارسپیدوچهره ای مهتابی داشت ودرکم حرفی ورخوت وگوشه گیری زبانزد
همگان بود.وی غالبآمانندصادق هدایت یادرکتابخانه ویادرخوابگاه بسرمی برد.بزودی این صفات مشترک
وتک روی وگوشه گیری،«جی»رابه صادق نزدیک کرد.(3)شبی هردودرکناراستخرخوابگاه به یکدیگربرخوردکردند.پس ازرد وبدل کردن چندجمله،جی سیگاری مکیف به صادق تعارف کردوازاین لحظه
اشنایی انها رنگ دیگری گرفت وروابط انهاروبه صمیمیت رفت.درنوشته های موجود،این دوست هدایت بدین گونه معرفی شده است.«سم مرفین تامغزاستخوان جی نفوذکرده بودواورابه انواع انحرافات روحی مبتلاساخته بود.این جوان بیست وچندساله که اباء واجدادش عادت داشتندکه هرروزمقداری شیره کوکناربخورند،ازهنگ کنگ امده بود.پدرومادرش فرزندشان رابه اروپافرستاده بودندکه ازخطرگرفتاری به موادمخدردرامان بماند.غافل ازانکه پسرشان چنان اسیروبرده مکفیات شده که با اسانی نمی تواند گریبان خودراازچنگ اعتیادرهاسازد.»(4)این جوان چندماه بعدبراثرافراط درمصرف موادمخدردرهمان خوابگاه دانشجویی ودرکنارصادق هدایت جان داد.سطوربالا محصول خیالپردازی یک نویسنده نیست،
بلکه گوشه ای ازواقعیت است که محمود هدایت(برادربزرگترصادق هدایت)بران صحه گذاشته است.
غیرازاین مورد،دیگردوستان هدایت هم به اعتیاداواشاراتی صریح دارند.اما به این دلیل که بزرگ کردن صادق هدایت وتبلیغ پیرامون اودردستورکارمطبوعات ومراکزفرهنگی رژیم قرارداشت،می کوشیدندتااین الودگی راکمرنگ جلوه دهند.به طورمثال پرویزناتل خانلری با اینکه درجایی اعتراف می کندکه توسط هدایت با«مکفیات»اشناشده است،تحت تأثیراین سیاست رژیم،تریاک کشی اورا امری تفننی معرفی می نماید.(5)نگاهی به اسامی دوستان وهمفکران اودراین ایام نیزنشان می دهدکه اعتیاددربین همه انان شایع بودوافرادی چون حسن قائمیان (6)وانجوی شیرازی همگی الوده به موادمخدربودند.حتی حسن قائمیان به دلیل اعتیاددرایام کهولت به فقرودرماندگی افتادواتاق مسکونی اش واقع درکوچه شیروانی منشعب ازخیابان نادری،نزدیک چهارراه اسلامبول رابه پاتوق شبه روشنفکران معتادبدل کرده بود،تا هم شکمش راسیرکندوهم موادمخدرموردنیازش را به دست اورد.وهمگی درگپ وگفتگوهای خصوصی،به معتادبودن هدایت شهادت می دادند.امابرای اینکه این نکته،یعنی الودگی صادق هدایت به موتدمخدررابامدارک مکتوب ثابت کنیم،به شهادت یکی ازنزدیکترین اشنایان ومریدان صادق هدایت،یعنی
«م.ف،فرزانه»که مدتها مرید وهمدم هدایت بود،استناد می کنیم.«فرزانه»که این امکان راداشته است تابه پنهانی ترین زوایای زندگی هدایت راه یابد،شرح برخورد هدایت با مواد مخدرراچنین توصیف می کند
:«درگنجه هزاربیشه اش راباز کرد.یک بسته کوچک،مثل بسته داروسازهای قدیمی کاغذسفیدتاشده که دوسرش درهمدیگرمی رود روی میز گذاشت،ان وقت بفهمی نفهمی لبخندزدونگاه پرمعنایی به من انداخت.مغرور و وارسته،دست چپش راجلواورد.شستش راطوری کشیدکه درکنج ان یک چاله کوچک درست شدوازمحتوای این بسته که گردسفیدرنگی بود،دران ریخت وبه منخرینش برد ونفس بلند کشید.بعدبسته رادوباره بااحتیاط بست وسرجایش گذاشت.دریچه هزاربیشه رابست وپره های دماغش رامالید وبه من گفت:هان؟حیرت کردی؟این رابهش می گویند کوکائین،علف خرس نیست.خاصیتش این است که وقتی بالا می کشی،انگارروح می شوی،پرواز می کنی.فرزانه:به من هم بدهید.لحظه ای تردیدکردبانگاه تندی مرانگریست وبا همان تشریفات دوباره بسته رااوردومن هم به تقلیدازاوگردی رادرگودی شستم ریختم وبانفس بلند استنشاق کردم.توی دماغم خنک شد.انگاردیگرپره نداشت.هواازدوطرفش مثل نسیم می گذشت.پرسیدم:بعدش چی می شود؟هدایت:ادم بیچاره می شودومن چه می دانم چه می شوی،هرکس یک جورمی شود.مدتی باوقت زیادانتظارکشیدم تااحساسات ناشی ازکوکائین رادرک کنم.هدایت:الکل اثرش راازبین می برد.مثل تریاک،الکل اثرش را خنثی می کند.خاصیت گرداین است که اگرگیرت بیایددرجا«کفلمه»میکنی وحال اینکه تریاک دنگ وفنگ دارد...وافور...ذغال...»(7)
عده ای براین باورند که هدایت درروزهای قبل ازخودکشی واخرین سفردسترسی به مواد مخدر نداشته است درحالیکه مدتی قبل ازخودکشی اش،انجوی شیرازی به ملاقات هدایت امده بودویک لوله خمیردندان که بخاطرشیوه ردوبدل کردن ان بایدموادمخدرباشد به اومیدهد.انجوی این لوله خمیردندان رادرجلسه ای که م،ف،فرزانه حضورداشته به هدایت می دهد.فرزانه چگونگی ردوبدل کردن این جنس رااینگونه توصیف می کند:«...انجوی که متوجه شدممکن است هدایت ازجادربرود،به بهانه اینکه کار
خصوصی دارد،هدایت راباخودش به قسمت حمام ان اتاق کوچک بردولی دررانبست من درجایی قرارگرفته بودم که ان دونفررادرایینه دیواری می دیدم.انجوی چند اسکناس فرانک فرانسه به هدایت داد که توی کیف چرمی بغلی اش گذاشت ویک لوله خمیردندان هم به اودادکه توی جیب کتش چپاند.ظاهرآاین رفتارکه نشانه عدم اعتمادبه ما سه نفربود...»(8)
درمیان اشنایان ودوستان صادق هدایت کمترکسی را پیدامی کنیدکه اعتقادداشته باشدصادق هدایت
الوده به موادمخدرنبود.تمام کسانی که بااونزدیک بودندبه هرصورت نشانی ازاعتیاددررفتاروکرداراو
مشاهده کرده اند.حتی عده ای عدم دسترسی به موادمخدرو ازار و اسیب های روحی ناشی ازخماری
رایکی ازعوامل اصلی خودکشی صادق هدایت می دانند.ازجمله تورج فرازمند،درپاسخ به یک سؤال به این امراشاره می کندومعتادبودن هدایت راتأییدمی نماید.او می گوید:«نرسیدن موادمخدرو نیازشدیدبه ان،ناراحتی هایی برای هدایت سبب می شود...»فرازمنددرهمین گفتگوازنامه ای صحبت می کندکه صادق هدایت ازپاریس به تهران فرستاده بودودرسرتاسراین نامه به طورمدام صحبت از«هروئین»کرده بود.فرازمندمی گوید:«و...ازبالای نامه،پس ازیاحق شروع کرده بودوتاپایان نامه به صورت مسلسل وپشت سرهم نوشته بود«گرد»،«گرد»،«گرد»،«گرد"که این نشان می دهداوتاچه حداز کمبودموادمخدر
(هروئین)ناراحت بوده است.»(9)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ناتل خانلری،پرویز،خاطرات،مجله سپیدوسیاه،سال 1342
2 جنتی عطائی،ابوالقاسم،زندگی واثارصادق هدایت.انتشارات مجید.
3 همان.
4 همان.
5 ناتل خانلری،پرویز،خاطرات،مجله سپیدوسیاه،سال 1342
6 م.ف،فرزانه،اشنایی باصادق هدایت،ص 269.
7 اشنایی با صادق هدایت،جلداول،ص 370.
8 دفتر هنر،ویژه صادق هدایت،شماره 6 مهرماه 1375،چاپ امریکا،ص 639.
9 همان.