صادق هدایت

زندگینامه(بیوگرافی) واثار

صادق هدایت

زندگینامه(بیوگرافی) واثار

بخش سوم:باز گشت به ایران

صادق هدایت درسال 1309 شمسی ودراوج دیکتاتوری رضا شاه به ایران باز می گرددومی کوشدتاازامتیازات دانشجویان اعزامی به خارج از کشوربرخوردارشود.ازانجاکه صادق هدایت ابتدابه عنوان دانشجوی بورسیه وزارت طرق وشوارع(راه)به بلژیک اعزام شده بود،گزارشی از وضعیت تحصیلی خوددرخارج ازکشوررابه این وزارتخانه می دهد.اودراین گزارش می نویسد:

«تهران 16 شهریور1309

مقام منبع وزارت جلیله طرق وشوارع دام شوکته

محترمآبه عرض می رساند،این بنده صادق هدایت چهار سال پیش ازطرف وزارت جلیله فوایدعامه سابق برای راه سازی به اروپارهسپارشدم ومدت هشت ماه درمدرسه«گان»مشغول تحصیل بودم.لکن چون اب وهوای این شهربه مزاج بنده سازگارنبودومجبوربودم...ازاین روبااجازه وزارت جلیله به فرانسه منتقل شدم وچون برای تحصیل معماری وراهسازی به فرنگ رفته بودم،برای امتثال اوامروزارت جلیله به مدرسه TRAVUXPUPIB داخل ودررشته ساختمان به تحصیل اشتغال داشتم تا این که دوره مدرسه راطی کردم،ولی ازانجایی که تصدیق این مدرسه دولتی نبودواهمیت مدارس رسمی رانداشت،خیال ورودبه مدرسه معماری راداشتم که درنتیجه مخالفت هایی که ذکرش موجب تطویل کلام وتصدیع خاطرمبارک است این کارعقیم ماند،وبالاخره منجربه این شد که ازمحصلین وزارت جلیله فوایدعامه خارج وجزومحصلین وزارت جلیله معارف شوم وچون پیوسته مخالفت باورود اینجانب به مدرسه معماری دولتی ادامه داشت،ناگزیربه بازگشت به تهران شدم.زیاده امر،امرمبارک است.

                                                                               صادق هدایت(امضا)(1)

این نامه مؤید این نکته است که صادق هدایت هیچگاه درس خودرادردانشکده های پاریس دنبال نکرده است.اوپس ازچهارسال حیف ومیل بودجه دولتی وارزارسالی ازاین کشور،بی نتیجه وبی حاصل ودست ازپادرازتربه ایران بازمی گردد.ادعای اینکه هدایت تحصیلات عالیه را در فرانسه گذرانده بود،ادعایی واهی است.حتی ادعای گذراندن دوره تحصیلی مدرسه TRAVUX نیزدورازواقعیت به نظرمی رسد.زیرااگراوچنین دوره ای راگذرانده بود،حتمآگواهینامه ان رابه وزارتخانه مربوطه ارائه می کردوخاندان بانفوذهدایت ازاین گواهینامه حداکثربهره برداری رامی کندواورابه مقامات بالا می رساندند.کما اینکه برادران اوبه مقامات بالارسیدند.

سرانجام که صادق هدایت که نتوانسته بودازسفرفرنگ خودمدرک وعنوان وبه قول برادرش«تیتر»خاصی به ارغوان بیاورد،درتلاش برای بدست اوردن مقامات بالا،ناکام ونامرادمی شودوپس ازسعی بسیار مجبورمی شودتا به عنوان کارمندساده دربانک ملی ایران به کاراشتغال ورزد.اودر تاریخ10 ابان 1309 شمسی با حقوق ماهانه بیست تومان به عنوان کارمنداداره محاسبات وپس ازان بعنوان متصدی ارسال مراسلات به استخدام بانک ملی ایران درمی اید.خودش درنامه ای به یکی ازدوستانش درباره وضعیت کارووظایفش دربانک ملی ایران،می نویسد:

«الان که این کاغذرامی نویسم50 تاچشم به من نگاه می کند.چون این کاربرخلاف قانون است.بایدهمه خودرامشغول بکنند،اگرچه کاری هم نداشته باشند.لابدبرایت نوشته ام که مدت دوماه ونیم است که واردبانک ملی ایران شده ام تاکه شایددری به تخته بخوردوپولی به جیب بزنم.ولی هنوزدشت نکرده ام.اینجا یا مثل سگ یا مثل تو،هرروزازگرده مان بارمی کشند...به طوری که ادم راازهرچه کاراست بیزارمی کنند.صبح از ساعت8 تا شش بعدازظهروانوقت هفته ای سه شب هم المانی ها درس می دهندویکی ترجمه می کند که ان هم شبیه من است.وکارمان ده بریک وبیست بر دوهمین قدربدان که وقتی ازاین محل خارج می شوم،سرم گیج ومنگ است...»(2)

هدایت درهمین ایام باافرادی چون مسعودفرزادومجتبی مینوی وبزرگ علوی اشنا می شود.انهاهرشب درکافه ای واقع درخیابان لاله زارنوبه نام«رزنوار»بایکدیگرملاقات می کنند.این افراد برروی گروه خودنام«ربعه»رامی گذارند.مسعودفرزاددراین مورد می گوید:«دران زمان من ومجتبی مینوی خیلی باهم دوست بودیم وگاهی هم به خانه سعید نفیسی که شوهرخواهرم بود،می رفتیم.دریکی ازاین امدورفت هاویادرکافه بودکه خیلی عادی وبی مقدمه باهدایت اشنا شدم.مینوی بابزرگ علوی اشنایی مختصری داشت وهدایت نیزبابزرگ علوی اشنا بود...ماچهارتاجوان بودیم بااندک اختلاف سن،هرچهارتافرنگ دیده وتحصیل کرده وبه قول ان روزی ها زباندان بودیم وتاحدی بیگانه باجاومکان خودمان وراغب به اندیشه هاوافکارنو...وهرچهارتن درزمینه ادبیات دست وپایی میزدیم.هدایت فرانسه می دانست،من انگلیسی می دانستم،علوی المانی ومینوی عربی.با این کیفیت هریک ازافراداین گروه می توانست با اکثررویدادهای ادبی جهان اشناشود.»(3)

هدایت درهمین زمان،یعنی 1309 شمسی و1930 میلادی نخستین اثر ضداسلامی خود بانام«البعثت الاسلامیه فی البلاد الافرنجیه»راانتشارداد.

این نوشته ازداستانهای به اصطلاح طنز امیز صادق هدایت است که به صورت سه گزارش روزنامه ای نوشته شده وانگونه که ازنامش بر می اید،اسلام ومسلمانان را به سخره گرفته است.(4)

صادق هدایت شخصی وابسته به طبقه اشرافی بود،طبقه ای که درتحولات جدیدایران،روبه اضمحلال ونابودی می رفت وجای خودرا به یک طبقه سرمایه دارجدیدونوکیسه می داد.اگرهدایت 10 یا 15 سال پیش به سن کاررسیده بودوداوطلب کاردردستگاه دولت می شد،بی شک به اعتبارنفوذخاندان هدایت،به مقام وموقعیت مهمی دست می یافت ومثل پدرش هدایت قلی خان اعتضادالملک که سالها حاکم شهرهای مختلف ایران،ومشیرو مشاور وزراء ونخست وزیران ومدیرکل ادارات وسازمانهای بزرگ بود،اوهم شغل ابرومند وپولسازی درحاشیه دربارپیدا می کرد.امادیگروضع کاملآدگرگون شده بودخاندان قاجاربه حضیض ذلت سقوط کرده بودودرباریان وافرادوابسته به این سلسله نیزدربه درودرمانده شده وراههای هرگونه اعمال نفوذویا به قول خودشان«مداخل»بررویشان بسته شده بود.

این وضعیت به هیچ وجه باب میل صادق هدایت نبود.اوازاینکه ناچاربودبرای ماهی بیست تومان حقوق،روزی چندین ساعت بیگاری کند،به سختی ناراحت وافسرده بود.ازسوی دیگر،وضع مالی خانواده اش نیزچندان مرتب وبسامان نبودودامد ماهانه خوداوهم ازبانک ملی،یعنی ماهی بیست تومان به حدی نبود که بتواندازدوستان واشنایان خودبه شیوه سنتی خانواده وبه روال اشرافی پذیرایی کند.اوبه ناچاردرخانه پدری ودر یک اتاق محقرزندگی می کردوازدوستان واشنایان درقهوه خانه پذیرایی می نمود.

عده ای کوشیده اند تاقهوه خانه رفتن صادق هدایت رادلیل شوریدن اوبراشرافیت ونزدیکی اش به طبقات فرودست جامعه معرفی نمایند،درحالیکه هرگزچنین نبود.صادق ازسردرماندگی وناچاری به قهوه خانه می رفت.طبع نازپرورده وغرب زده اش بیشتربه کافه های اطراف خیابان اسلامبول ولاله زار که به سبک اروپا،برنامه موسیقی هم داشت متمایل بود.صادق به دلیل همین کمبودحقوق سرانجام ازبانک ملی استعفامی کندوبه سودای کسب درامدبیشتربه اداره کل تجارت می رودوبه استخدام ان تشکیلات درمی اید.اماپس ازچندماه کاردراین اداره معلوم می شودکه اداره تجارت بودجه واعتبارلازم برای پرداخت حقوق ماهیانه وی رادراختیارندارد.به همین سبب باز بیکاری به سراغ او می اید.

دراین زمان یکی از اشنایانش به نام محمد مقدم که بعنوان مترجم زبان انگلیسی دراستخدام«اژانس پارس»بود،اورابه عنوان مترجم زبان فرانسه به این سازمان می بردوصادق هدایت مدتی را به عنوان مترجم درخبرگزاری پارس می گذراند.(5)اوازطریق کاردرخبرگزاری پارس اندک مبلغی پس انداز می کندوزمانی که درمی یابدچندصدتومانی درحساب پس اندازخوددارد،باردیگررگ اشرافی اوبه جنبش درمیایدوبه همراه همفکرودوستش محمد مقدم به سمت اراک می روندتا به زعم خود«تارک دنیا»شوند وتا اخر عمرمانند فقیرترین روستاییان،باحداقل امکانات زندگی کنند.! انهادراراک درخانه یکی ازبستگان محمدمقدم(که بیش از100 اتاق داشت)ساکن می شوند،امابزودی وبه دلیل مسائل ایدئولوژیکی بین این دو اختلاف می افتدواز هم جدا می شوند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 درخواست موجود درپرونده استخدامی صادق هدایت که عینآ اورده شده است.

2 به نقل از نامه مورخ 13 ژانویه 1930 صادق هدایت.

3 هفته نامه،سپیدوسیاه،اسفند1346

4 عبداللهی،مهناز،سالشمارزندگی صادق هدایت،ذیل وقایع 1309 شمسی.

5 هیلمن،مایکل،سالشمارزندگی صادق هدایت،به نقل از مجله ایران نامه،شماره 3،تابستان 1371،چاپ امریکا.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد